آنچه پیشروی شماست، قسمت هفتم از مجموعه پادکستهای رادیو تراژدی است. در این رادیو هر ماه یک داستان واقعی با موضوعی تراژیک منتشر میشود.
شماره هفتم: گُل مرداب؛ قصهی بازیگری به نام شهرزاد | نویسنده و راوی: کریم نیکونظر | اصلاح صدا: مسعود طیبی | میکس: رضا دولتزاده | گفتوگوها: سوسن سیرجانی | ناشر: موسسهی هوگویک
جایزه سپاس خانم شهرزاد برای دو فیلم بود صبح روز چهارم و بلوچ.
ایشان در فیلم خاک بازی نداشتند.
چنانچه پادکست گفتگوی احمد بخشی که دستیار کیمیایی در فیلم خاک بود با حامد صرافی زاده را شنیده باشید، ایشان میگوید که شهرزاد سر صحنه فیلمبرداری خاک میاید که بگوید کتابش چاپ شده و همان شب در هتل محل اقامت گروه جشن میگیرند، سیلی در کار نبوده.
ایشان قبل از انقلاب مدتی هم در ایتالیا زندگی میکرده به روایت یکی از دوستان در سینمای آزاد آبادان مقیم ایتالیا و با دانشجویان کنفدراسیون حشر و نشر داشته و حتی کیمیایی را در جلسات آنها معرفی میکند.
اولین بار است که درباره خانم شهرزاد میشنوم. روایت عجیب دیگری از تراژدی یک زن در این جامعه عجیب مرد زده… روایتی که هم تحسین برانگیز است و هم غمانگیز. و این سرسختی و تسلیم نشدن نشان از تابآوری بالای زنان این سرزمین دارد زنانی که یک روز میرویند یک روز شکوفه میدهند و یک روز به بار مینشینند ولی هیچگاه تقدیر نمیشوند.دستشان خالی، پشتشان خالی… قلبشان خالی. به قول دکتر شریعتی مثل کرکس همیشه تنها سفر میکنند… امیدوارم از حالا به بعد زندگی روی خوش به ایشان نشان بدهد هیچوقت برای احساس خوشبختی دیر نیست.