شورش در آتش
قصهی این شمارهی رادیوتراژدی دربارهی مختار کریمپور شیرازی است؛ روزنامهنگار و سخنران مشهور اواخر دههی بیست شمسی.
مختار دوران کودکی و نوجوانی را در دربهدری و آوارگی گذراند. به دبیرستان نظام رفت اما از آنجا اخراج شد. مدتی در میتینگهای حزب توده سخنرانی میکرد اما خیلی زود از این حزب فاصله گرفت و طرفدار جبههی ملی شد. او هوادار سرسخت مصدق بود و وقتی وارد کار روزنامهنگاری شد محمد مسعود در «مرد امروز» را الگوی خودش قرار دارد.
مختار، نگارنده و مدیر روزنامهی جنجالی «شورش» بود و بعد از کودتا، ناچار به فرار شد. عاقبتِ او اما تلخ و دردناک بود.
نویسنده: سعید ارکانزاده یزدی | راوی: کریم نیکونظر | اصلاح صدا و میکس: رضا دولتزاده | ناشر: موسسهی هوگویک
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
جناب نیکو نظر ضمن سلام و احترام باید عرض کنم که احتمال دارد بنده بعد از شنیدن این پادکست از رادیوی شما مهاجرت کنم چون اساسا باور من نسبت به اصالت متون شما دست خوش تشکیک و ابهام شد .
نخست آنکه شما اجازه ندارید اشخاص را قضاوت کنید ،کار شما فقط روایت است .این که لفظ کلاهبردار را برای مصدق یا هر کس دیگری به کار ببرید دور از شان شما است
دوم آنکه شما نباید هر شایعه ای را به عنوان روایت در پادکست منتشر کنید که از اصالت کار شما میکاهد ومحال است مثلا شاه رفته باشد در حیاط زندان و آن اتفاقات با حضور اشرف و تیمور بختیار اتفاق افتاده باشد .چون اصلا در شان شاه نبوده .
در خصوص آزادی مطبوعات باید عرض کنم تا زمانی که اشخاص مقتدری نخست وزیر ایران بودند و شاه از آنان چشم میزد مثل قوام و رزم آرا و مصدق ،شاه قدرتی نداشت و مطبوعات هم آزاد بود لکن بعد از کودتای سال ۳۲ ماست مطبوعات کیسه شد و مخصوصا در زمان دولت هویدا و سال های آخر در یک شب ۶۰ در صد مجلات و روزنامه ها توقیف شد .
فکر میکنم تا حالا هر پادکستی از شما گوش کرده ام بیش از آن که حاصل تحقیق علمی باشد حاصل تخیلات شماست .مثل روایات مسعود بهنود .که بیشتر تخیلی روایت میکند .
البته مطلب زیاد داشتم لکن احساس سرخوردگی به من دست داده و حوصله گفتار نویسی ندارم .
با احترام دکتر سالاریان.استاد یار دانشکده ارتباطات