معجزه به سبک فلینی

درباره‌ی خیال؛ آلیچه رورواکر

کریم نیکونظر: بعدِ تماشای «خیالِ» آلیچه رورواکر رفتم و فهرست فیلم‌های محبوبش را مرور کردم. حدسم درست بود؛ اغلب فیلم‌های محبوبش قصه‌ی آدم‌های دربه‌دری‌اند که خانه‌به‌دوشی را ترجیح می‌دهند به ثبات؛ یک‌جور بی‌قراری درشان هست که در سینمای امروز کمتر می‌بینیم، نوعی ناآرامی و خوی هیپی‌گری که در زمانه‌ی ما انگار دوره‌اش گذشته. این‌ها ماهیت فیلم‌های رورواکر هم هست؛ قصه‌ی آدم‌های سرگشته و دربه‌در که مدام در حال پرسه‌‌زنی‌اند و آرام و قرار ندارند. «خیال» را که دیدم یاد فلینی افتادم؛ فیلم رورواکر وامدار دوره‌ی اول فیلمسازی فلینی است، با همان شخصیت‌های فلک‌زده و رؤیایی که زندگی، بیشتر اوقات، روی خوشش را بهشان نشان نمی‌دهد. «خیال» قصه‌ی مردی است که چیزی از گذشته‌اش نمی‌دانیم اما کم‌کم متوجه می‌شویم موهبتی غریب دارد؛ قابلیت کشف گنج، یا به عبارتی، کشف زیرخاکی‌های رومی. این شم قدرتمند و ناخواسته او را تبدیل کرده به یک قربانی؛ مردی که نمی‌تواند عادی زندگی کند. خانه‌به‌دوشِ رورواکر وامدار کمدی‌های ایتالیایی است و با سرخوشی و آزادی سر می‌کشد به پستوهای تاریخی؛ هم تاریخ سینما هم تاریخ ایتالیا، و انگار در حال کشف چیزی است که امروز در همه‌ی جهان بدل به بحران شده؛ هویت ازدست‌رفته‌ی تاریخی که آدم‌ها از پسِ فراموشی به باد داده‌اند و ای‌بسا به یغما رفته. «خیالِ» رورواکر با ابهام، بازیگوشی و شوخ‌طبعی و البته روایتی سرخوشانه از غم و تلخی یکی از گوهرهای امسال است؛ ترکیب نئورئالیسم و رئالیسم جادویی؛ شبیه «معجزه در میلان» و البته یادآور افسون‌گری آثار فلینی.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید