دربارهی برگهای مرده؛ آکی کوریسماکی
کریم نیکونظر: مثل تمام فیلمهاش اینجا هم پای رابطهای عاطفی در میان است؛ قصهی عاشقی مردی دائمالخمر با زنی کارگر که تنهایی به هم وصلشان میکند. طرح داستانی ساده است اما لحن سرد کوریسماکی، شوخطبعی و طنازی و اجرای خوددارانهاش در طراحی نماها و بازیها تماشاگر را تا پایان مشتاق نگه میدارد؛ نمونهای از ساخت جهان یکه در فیلمی که واقعیت را به نفع قصهگویی و لحن و فضا دستکاری میکند. فیلم پیوند عمیقی با موسیقی دارد و هر قطعه، انگار، بیان حس لحظهای شخصیتهاست؛ بیان درونیات از طریق انتخاب موسیقیهای عامهپسند. «برگهای مرده» دوستداران سینمای کوریسماکی را ناامید نمیکند اما احتمالا چندان هم به هیجانشان نمیآورد.
آنچه دیدنی است فضاسازی است؛ رنگهای گرم، فضای سرد، آدمهای ته خط و جهانی جنونزده که شاید عشق به دادش برسد.